*AsHeGhAnE-عاشقانه*

...بزرگترین و برترین وبلاگ عشقولانه...

داستان پدر و پسر

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! …
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر
۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی برزبان نیاورد.. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
«« دوستت دارم بابایی»»

 

نظر فراموش نشه

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:داستان پدر و پسر, ] [ 9:19 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
باز باران

 

 

 

باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر

 

باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه

 

یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم

 

می دریدم قلب خود را

 

دور می گشتی تو از من

 

با دو چشم خیس و گریان

 

می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه

 

پر بهانه زود برگردی به خانه

 

یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد

 

این ترانه باز باران باز می گردم به خانه

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:باز باران, ] [ 9:17 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
میرم

 

گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه :
برو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه
پس برو
قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...

پس منم میرم ...

 

 

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:میرم, ] [ 9:16 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
عاشقانه

لعنت به من كه ساده بريدم....لعنت به من كه دردتو نديدم

لعنت به من كه پاي تو نموندم....لعنت به من كه قلبتو شكوندم

روياي تو شده جدايي از من....همنفسم بيا بمون پيش من

خودت ميدوني كه سهم ما نيست....جداي و بريدن و شكستن

چشماي من پر از اشك شب و روز....حق ميدم بهت تو اتيش عشق من نسوز

برو با مردي كه تو روياهاته....ولي بدون قلب منم باهاته

روياي تو كابوس شب هاي من....دليل خنده هات حرف دل من

ميخواي بري ،برو كنار اون كه....حرفاش دروغه گل تنهاي من
[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:عاشقانه, ] [ 9:13 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
معشوقه ای پیدا کرده ام
معشوقه ای پیدا کرده ام به نام روزگار !!!! 

این روزها سخت مرا درآغوش خویش 

به بازی گرفته است !!

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید
[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:معشوقه ای پیدا کرده ام, ] [ 1:8 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
خدایا

خدایا آسمانت چه مزه ایست ؟؟؟

من که فقط زمین خوردم .... 

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:خدایا,خدایا,خدایاخدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,, ] [ 12:52 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
قسمت این بود

قسمت این بود ز عشق تو پریشان باشم
عاشق خسته دل بی سرو سامان باشم
قسمت این بود ز دوری تو من غنچه صفت
همه شب تا به سحر سر به گریبان باشم
روزگاری ست دل افتاده به دریای غمت
من گرفتار در امواج خروشان باشم
اشک از کاسه چشمان ترم می جوشد
تا به کی شاهد شبگریه پنهان باشم
دانی که چرا رفت وچرا اشک دلم ریخت؟!
او رفت و مسافر شد و از عشق گذر کرد
گر اشک به پشت سر او ریخته بر خاک
زینروست که او از من واز عشق حذر کرد
پشت سر او ریخته ام آب به اشکم

[ دو شنبه 16 دی 1392برچسب:قسمت این بود, ] [ 10:9 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
ارام نمیگیرد قلبم

 

 

آرام نمیگیرد قلبم اگر نیایی
میمیرد دل عاشقم اگر نمانی
تو خودت میدانی،
میدانی چقدر دوستت دارم و باز هم شعر رفتن را میخوانی
بدجور دلبسته ام به تو ، رحمی کن ، خواهش میکنم از دل بی وفای تو
نمیتوانم لحظه نبودنت را ببینم ، میدانم منتظر این هستی که از درد عشقت بمیرم
دلم میخواهد دوباره دستهای تو را بگیرم و دوباره تمام گلها را برایت بچینم
تنها از تو میخواهم که ، تنها نگذاری مرا
میسازم با بی محبتی هایت ، می مانم با دل بی وفایت، شب و روز را مینشینم به انتظارت
همین که هستی برایم کافیست ، نبودنت باورکردنی نیست ، هیچگاه حتی فکر رفتنت را هم نمیکردم
آرام نمیگیرد قلبم اگر نمانی ، بیش از این عذاب نده قلب عاشقم را
بیش از این نسوزان دل دیوانه ام را
بیش از این مرا در حسرت نگذار ، در حسرت بودنت، یا نه… انتظار زیادی است
در حسرت از دور دیدنت!
آرام نمیگیرد قلبم اگر نباشی ، میمیرد دل عاشقم اگر نیایی، تو خودت میدانی و باز هم مرا درحسرت دیدنت میگذاری…
این رسمش نبود ، چرا مرا عاشق خودت کردی و خودت را رها از عشق؟
چرا دلت را به کسی دیگر دادی و مرا اسیر سرنوشت؟
آرام نمیگیرد قلبم…

با تشکر از دوست عزیزم

[ دو شنبه 16 دی 1392برچسب:ارام نمیگیرد قلبم, ] [ 10:7 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
چطور می توانیم بشکنیم و بگذریم......



 

دلت اومد عزیزت رو جلوی چشمای من بغل بگیری؟

دلت اومد عهد و پیمونی که بستیم درشون رو گِل بگیری؟!

دلت اومد توی سالگرد تولدم منو تنها بذاری؟

دلت اومد کادوی تولدم برام عزیزت رو بیاری؟

یادته بهم می گفتی تا ابد تا همیشه پیشم می مونی؟

دلت اومد که همین اول راهی غزل خدافظی برام بخونی؟!

یادته قرارمون تو کوچه پشتی کنار اقاقیا بود؟

یادته اقاقیای کوچه پشتی خونۀ گنجشککا بود؟

یادته قرار گذاشتی واسشون غذا بیاری؟

دلت اومد جوجه گنجشکا رو چشم برا بزاری؟!

یادته دفعۀ آخر تو چشام نگا نکردی؟

یادته وقت خداحافظی گفتی هرجا رفتی برمی گردی؟

یادته گفتم بهت من از نگاه تو می خونم؟

دلت اومد خاطراتم رو بدیگری بدی و من ندونم؟!

دلت اومد که به احساسم تو نامه هام بخندی؟!

یادته که نامه هام رو روزی صد دفعه می خوندی؟

یادته نصف شبا زنگ می زدم گریه می کردم؟

یادته بهم می گفتی عزیزم گریه نکن دورت بگردم؟

یادته بهت می گفتم میدونم یه روزی میری؟

یادته بهم می گفتی بدونِ دلم می میری؟

یادته بهت می گفتم دل من هواتو کرده؟

یادته بهم می گفتی عزیز دل منی بهونه گیری؟!

یادته بهت می گفتم با تو بُستان و بهارم؟

دلت اومد دِلِ ساده مثل آب بشه کویری؟!

 

[ دو شنبه 16 دی 1392برچسب:چطور می توانیم بشکنیم و بگذریم,,,,,,, ] [ 10:6 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
مهم نیست... بگذریم

صد حرف و یک جواب....مهم نیست... بگذریم

خوابت شده عذاب؟ ....مهم نیست... بگذریم

سنگین شده تمام دل من قبول کن

رفت آن زمان ناب....مهم نیست... بگذریم

دیشب به گوش سجده زدم حرفهای تلخ

((تا کی مرا عذاب؟!...))....مهم نیست..بگذریم

من در تمام زندگیم صبر کرده ام

کو اجر بی حساب؟؟!...مهم نیست...بگذریم

دیگر نه راه پیش و نه پس مانده بر دلم

پلها دوسو خراب....مهم نیست...بگذریم

خندیده ام به ریش دلم با صدای تو

آن شور و آب و تاب...مهم نیست بگذریم

گاهی برای سادگی ام گریه میکنم

از پشت این نقاب...مهم نیست...بگذریم...

[ دو شنبه 16 دی 1392برچسب:مهم نیست,,, بگذریم, ] [ 10:5 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
می ترسم از بعضی آدمها ...


آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند...

آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند...

آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان...

آدمهایی که امروز...

...قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت...

آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند و فردا سخت بر زمینت می

زنند...

آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند

امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فردا سیاه...

آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ...

چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !!

هر چه بخواهند می کشند...

هر رنگ که بخواهند می زنند.

[ دو شنبه 16 دی 1392برچسب:می ترسم از بعضی آدمها ,,,, ] [ 10:4 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
به عزیزی که رفت ...

                         

سلام عزیز رفته ی من

به تو مدیونم بابت روشن شدن چراغ تفکراتم

ممنونم برای دروغ هایت ، که قدر لحظات صداقت را با آن ها فهمیدم

ممنونم برای رفتنت ، که تنهایی نشانم داد جای خالیت را وبیشتر تفکرکردن برای خودم

ممنونم برای بیرون کردنم از قلبت، که نشانم دادی چه قلب بزرگی داری وچه عشق هایی در آن جای میگیرد

ممنونم برای لحظاتی که منتظرم گذاشتی ،که در این لحظات صبر را آموختم

ممنونم برای آن زمان که با گفته هایت غرورم را شکستی ، که سخت است شکستن غرور و تو زحمتش را کشیدی

ممنونم برای لحظاتی که جایم را دیگری پر کرد، که دانستم هر آنچه خدا می دهد تنها امانتی است رفتنی

ممنونم برای آنکه دوستم نداشتی و می گفتی می پرستمت ، که آموختم هرگز باور نکنم جز خدا  چیزی قابل پرستیدن است

ممنونم برای  همه چیز

[ دو شنبه 16 دی 1392برچسب:به عزیزی که رفت ,,,, ] [ 10:3 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
گوش کن ستاره ی من ...

ستاره ی من

نگاه کن  : ببین که کسی دغدغه های بزرگ قلب شکسته ی کوچکمان را نمی داند.

و باران همانگونه مغرور ، که بود ،روزهای آفتابیمان را خراب می کند .

و باران همانگونه سرد ،که بود ، نگاه ها را سرد تر می کند و قدم ها را تند تر

ستاره ی من نگاه کن :

و اینجا کسی شکستنمان را زیر چرخه ی زندگی نمی بیند.

و انسانی حتی صدای فریاد ها و ضجه هایمان را نمی شنود.

ببین ستاره ی من

ببین که کسی صدای خرد شدن لاله ها را زیر پا جدی نمی گیرد

ببین که این نا مردمان چه آسان ـ به سادگی شکستن یک قلب (؟!) ـ دروغ می گویند

خوب نگاه کن ستاره ی من

اینجا کسی راست نمی گوید

و اینجا دروغ و غرور رسم آدم هاست

اینجا تاوان عشق ، تاوان مهر، تاوان دوست داشتن فاصله هاست

فاصله .

درد و رنج

هیچکس نمی داند آنچه را که تو در دل داری و نمی فهمد

و هیچکس نمی بیند آنچه را که تو می بینی

ستاره ی من

ببین که یک عاشق را اینجا چگونه می سوزانند

خراب می کنند آنچه را که ساخته

و

لحظه یی بعد بی تفاوت از کنار آنچه سوزانده می گذرد

حتی دریغ از یک افسوس

                                  او یک عاشق است

                             دروغ رسم عاشق های زمینی ست

شکستن رسم عاشق های زمینی ست

سوزاندن رسم عاشق های زمینی ست

و همیشه کسی هست که دنیایت را خراب کند

وهمیشه بارانی هست تا روزهای آفتابیت را خراب کند

همیشه .

همیشه باران می آید اما کسی زیر باران نمی آید

و تو هرگز زیر باران به کسی نمی رسی

می بینی ستاره؟

اینجا حتی قصه ها هم دروغ می گویند

اینجا هر نگاهی هر لبخندی هر وجودی مشق دروغ است ............

همیشه کسی هست که آنچه را ساختی ، با دست هایت ،

 خراب کند

همیشه کسی هست که بشکند آنچه را که در وجود توست

قلبت را

همیشه کسی هست که دلبسته ی شکستن تو باشد و عاشق خرد شدنت

می بینی ستاره؟

دنیا جای ماندن نیست

همه ی زندگی دروغ است

 و دروغ خود زندگیست

دنیا جای ماندن نیست

[ دو شنبه 16 دی 1392برچسب:گوش کن ستاره ی من ,,,, ] [ 10:2 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
عشق مرده

.jpg

روزها یکی پس از دیگری به پایان

می رسند...

و در پی روزها

عمر من...

خسته نباشی سرنوشت....!

می بینی؟!

دست در دستان تو

تمام راه را بیراهه رفتم

شنیدم کسی میگفت:

چشمانت را ببند!

اعتماد کن...

به قیمت تمام روزهای رفته

چشم هایــم را بستم...

اعتماد کردم...!

بهای سنگینی داشت اعتماد !

روزی...

چشمانم را باز کردم؛

چیزی به نام " عشـــــق "

در راهِ همپا شدنِ با تو


[ دو شنبه 16 دی 1392برچسب:عشق مرده, ] [ 9:56 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
انصاف نیست.............

انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …



[ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:انصاف نیست,,,,,,,,,,,,,, ] [ 4:58 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
نقابت را بردار......
بازی تمام شد رفیق.... توبردی....


حالا نقاب را بردار بگذار ببینم ....


زندگی را به چه کسی باختم...


 

 

[ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:نقابت را بردار,,,,,,, ] [ 4:57 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه